خاطرات چهارتا کوچولو !

خدای مهربون آقا عرفان رو 30 تیر 1383 توی یه روز گرم تابستونی به مامان و باباش هدیه داد و ما رو کلی خوشحال کرد...چون عرفان اولین پسرخاله ی ما بود. 20 مهر 1389 هم داداش کوچولوی آقا عرفان، عرشیا، به دنیا اومد... یه پسر خوشگل و شیطون. سال بعدش در 16 مرداد، میلاد تپلو و شیطون به دنیا اومد و مامان و باباشو کلی خوشحال کرد و ماه بعدش یعنی 8 شهریور، آروین به دنیا اومد و یه دلیلی دیگه شد برای لبخند و خوشحالی دل ما. با اینکه از ما دوره اما همیشه توی قلبمون به ما نزدیکه. اینجا خاطرات مربوط به اونهارو مینویسیم... تا وقتی بزرگ شدن با خوندنشون خاطرات دوران بچگیشون پر رنگ تر بشه و اونا هم مثه ماها به این حقیقت برسن که بهترین دوران، همون دوران کودکی و دنیای خیالیمونه...

eli-setareh-yeganeh-sepi 53 مطلب

تعداد مطالب : 53
تاریخ عضویت : 6 تیر 90